اعتراض مادرانه به تبلیغات عوام فریبانه در برنامه کودک
من یک مادرم. من یک مادر نگرانم که جمعه ها صبح حالم خراب میشود. چند هفته ای است که در برنامه صبح جمعه شبکه دو، بچههایی را میآورند که مثلا نخبهاند یا باهوش یا یک همچین چیزهایی. یک نمایش تمامعیار، مثل یک سیرک. یکیشان میتواند در 4 سالگی بخواند و بنویسد و به انگلیسی تا چند بشمارد و برعکس بشمارد و این چیزها. آن یکی رفته یک موسسهای و میتواند در 5 سالگی چند تا عدد را به صورت ذهنی جمع و تفریق کند و بگوید. اول بچه دستآموز وارد میشود؛ نمایش میدهد، حضار کف میزنند، بعد مدیر موسسه میآید و در حالی که حتی نمیتواند یک جمله را با فعل و فاعل درست بیان کند، مثل مدیر یک سیرک سرش را بالا میگیرد و با تشکر از تشویقهای حضار میگوید که چطور این بچه را به اینجا رساندهاند. بعد یک چیزهایی در مورد نیمکرههای مغز، اعتماد به نفس، خلاقیت و... میگوید و بعد صحنه را میسپارد به عموقناد که ضربه نهایی را بزند: تبری محکم به پایههای وجدان مادرها و پدرها. «اگر به فکر پیشرفت بچهتون هستین، حتما با این شمارهها تماس بگیرین» و «نباید هیچ بچهای در ایران باشه که به این موسسه نره» و چیزهای دیگری که یعنی زود باشید تا بچهتان بیشتر از این عقبافتاده و خنگ نشده، زنگ بزنید و بچهتان را نجات بدهید و خوشبختی و هوش را برایش بخرید. آهای عموقنادی که نوستالژی کودکیمان بودی! چند؟! فریب دادن مادر و پدرهای سادهای که حاضرند به هر قیمتی خوشبختی را برای بچههایشان بخرند، چند میارزد؟ با چند میلیون حاضر شدی وجدان چند میلیون مادر و پدر پای این برنامه را این طوری بلرزانی؟! فکر میکردم بدتر از این نمیشود که در برنامه های کودک آنتن را به ماکارونی و پفک میفروشند. اما حالا میبینم این بار تخریب شخصیت بچه ها و شعور والدین، دستاویز پول درآوردن برنامه ها شده است. چه کسی گفته بچه ای که بتواند در 5 سالگی بخواند و بنویسد یا بشمارد و جمع و تفریق کند باهوش است؟! چرا حالا که در همه دنیا روانشناسها به این نتیجه رسیده اند که سنین زیر دبستان مطلقا برای بازی کودکان است، ما بزرگترین رسانه کشور را میدهیم دست موسساتی که روشهای منسوخ و نخ نمای دنیا را برایمان تبلیغ کنند؟ چرا اجازه میدهیم بچه هایمان دستمایه نمایش زشت چنین موسساتی شوند؟ چرا باید "پز دادن" و "فخر فروختن" با بچه ها، این موجودات معصوم و بی پناه، را تبلیغ کنیم؟ من یک مادرم و غصه گل های کشورم قلبم را میفشارد. من مسئول گلهایم هستم. اجازه نمیدهم باغبانی بی کفایت، گلهایم را به دست گل فروشها بسپارد تا از ریشه آنها را بکنند و در گلدانهای زینتی بگذارند.
Comment